وقتی می شینم پای فیلم مختار(مخصوصا قسمتی که ضربی شهید شد)،با خودم میگم:اگه من جای یاران امام حسین (ع)بودم آیا در حمایت از ایشون ثابت قدم بودم یا نه،با زور شکنجه و تهدید،سریع شونه خالی می کردم.
بعضی وقت ها با خودم میگم کاش زمان جنگ من هم بودم و در راه حفظ اسلام قدمی بر میداشتم،صد البته که الان وظیفه ی ما اگه بیشتر نباشه ،کمتر از اون زمان نیست.اما زود این فکرو پاک میکنم و به خودم نهیب می زنم:خیلی به خودت مطمئنی،تو که الان تحمل سوزش یک زخم کوچیک رو نداری،چطور می خواستی اون درد و شکنجه هایی که رزمنده هامون تحمل کردند رو تحمل کنی...
وااااای ...چقدر نگرانم..هر لحظه صدای قدمهای مولا رو واضح تر میشنوم..اما دلم شور میزنه،آخه من با کدوم عمل صالح می خوام از یاران ایشون باشم؟؟؟
منم و کوله باری از غرور ...
نه نه ، من از بندگان صالح خدا هستم،هیچ کس نمی تونه من رو از راه راست منحرف کنه..خدا به من نظر ویژه داره...آره مَـــ
آهــــــــــــای ! کــجـــا؟ ایستــــ
هوا برت نداره فکر کنی کسی هستی...نه...هنوز مونده ...هنوز اول راهه...فقط از خدا بخواه که هدایتت کنه...بخواه که همه رو هدایت کنه
یک دعا رو هیچ وقت تو قنوتت یادت نره:" ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب"
پ.ن1:نمی دونم سر و ته حرف های بالا رو گرفتید یانه...این افکارم بود که یهویی روی کاغذ نوشتمشون...ببخشید که از نظر نگارشی و سر هم بندی ضعیفه
پ.ن2:توی تیرماه کنکور دارم...پس ممکنه که نتونم بهتون سر بزم،پیشاپیش عذر می خوام.
پ.ن3:مادر عزیزم:بهتریـــنی(از روز مادر جا مونده)
پ.ن4:اللهم ثبت علی قلوبنا دینک
پ.ن5:برام دعا کنید...سخت محتاجم
پ.ن6:عکس های تشییع پیکر شهید برونسی هنوز آماده نیست..شرمنده
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ